غمگین عاشقانه
رفتی . . .
حالا به کی بگویم دلم برایت تنگ است بی وفایم ؟
به کی بگویم دلم هوای آن سینه ی پهن مردانه ات را کرده ؟!
تو باید می بودی . . .
باید می بودی و دستان مرا می گرفتی و من در حصار بازوانت غرق در عطر تنت می شدم .
نه اینکه . . .
نه اینکه با رخت سیاه و قلبی مالامال از درد بیایم . . .
بر سر مزارت . . .
دست بکشم . . .
و بگویم . . .
” عزیزکم یادت در این دل دیوانه همیشه بی قراری می کند ”
نظرات شما عزیزان: